
"عزیز" مدیر هلدینگی است که توسط پدر و مادرش تاسیس شده است. از همان لحظه ای که عاشق "فریده" می شود ، خودش و زندگی اش را زیر سوال می برد.فریده در کنار پدر ، نامادری و خواهر و برادرش زندگی آرامی دارد. او مغازه خیاطی ای را که با "فائق" و "سهیلا" افتتاح کرده اداره می کند اما نمی تواند از پس خواسته های تمام نشدنی "حسیبه" و هزینه های کودکان برآید.